به مادَرم می اندیشمْ ؛ گاهی فراموشَ می کنم زمانی را که ، می گُفت:
به فکرِ خودَت باشی .
به مادَرم می اندیشم که نگهدارِ روشنی هایم ، نگهبانِ کتاب هایِ خانگی امْ .
به مادرم می اندیشم که جمعِ تبسّم هایشْ باغِسیب بود و انارْ .
به مادرم و شب های پاییز و قصّه هایِ رو سفید ، بازتر می اندیشمْ .
هر باره تر به مادر که می اندیشمْ ، چشم ها تَر می شوند از شوق .
چه مَشق ها ساز کردیــم ، دَفترهای چِهل برگ و بَرگ ها پیش رفتند تا کُجا !
تا آن جا که موضوع زنگ انشا را پای تَخته ی سیا ه :
علم بهتر هست یا ثروت .....
علم ، ثروتِ معتبریست ، طلاست ، قدرت است
علم را با گچِ آبی آنقدر پررنگ می کردیم که ته مانده اش می ماند برای خط زدنِ ثروتْ .
یادِ آن روزگارانْ ، شاد .
این روز ها باید به اندیشه ، بیاندیشیم
باید به کتاب ها بیاندیشیم با آن قالبِ آسمانیِ کوچکشان
با آن آبیِِ بُلندشانْ .
باید به حوالیِ کتاب ها نیز بیاندیشیم
با آن ها ، هم سَفر شویم .
باید قَــطره های علم را هم چون
قَطره های آب بنوشیم .
بیاییم کتاب کردار شویم
بیاییم کتابدوست شویم
.
شاعر نوشت : ویرانه میآیند ، اخبارِ لاکردار ،از دست دارد میرود باران ،از پا در افتاده ست گندمزار؛ آواز در آوار دیدار با دیوار؛دنیای ما: رگباری از تصویر ، تصویر ما: دنیایی از رگبار( میرافضلی )
بزرگ نوشت : ملکوت آسمان در هوا نیست . در درون ماست ، درون قلبمان ( نیکوس کازانتزاکیس )
کتاب نوشت : آن هایی که میدانند کاری بکنند آن کار را میکنند، آن هایی که نمیدانند آموزش میدهند، آن هایی که نمیدانند آموزش بدهند به آموزش دهندگان آموزش میدهند،آن هایی که نمیدانند به آموزش دهندگان آموزش بدهند سیاست را پیشه خود قرار میدهند . ( موریل باربری )
مداد کوچک : هر روزی را نامیست ، هر هفته ای را کاریست ، این هفته را کارِ کتابی نامیده اند ، به پاسِ زحماتِ کتابدارنِ عزیز ؛ بزرگداشت کتابداران بهانه ای شد تا قدم قدم پیش روم سمتِ قلم . روز و روزهاتان مبارک کتابدارانِ سرزمینمْ
چشیدنی : خط فاصله از عالیه حسنی ( رفیقِ کتابدارمْ ممنون بابتِ چاپ )
سنجاق نوشت : فردا 24 آبان روزِکتابدار ، هر کسی دوست داشت اگر : در خانه ی گرمش ، چالشی کتابی برپا کندْ . فقط یک سطر از یک کتاب . یا تصویری از یک کتاب . چیزی که انتهایش با ابتدایش در کتاب مشترک باشد .