-
کتاب همیشه سبز است .
پنجشنبه 29 آبان 1399 02:27
برایِ پائیزِ نارنجی رنگ سلام می کنم و سلامتی می خواهم برای تمامِ روزهایی که سفید بودم و تازگی ها اینجا سبز شدم نیز سلام دارم برای کتاب هایی که همیشه ی سبزند آرزوی خواندن دارم برای تمام کتابدارانِ خوبِ سرزمینم تبریک ها می نویسم که روزشان مبارک باشد .
-
کتاب ، سرمایه است
سهشنبه 23 مهر 1398 06:57
آنگاه که آدمی هرآن چه را که خوانده در اندرونی اش خواه : دل باشد خواه : مغز بگنجاند، کسی نمیتواند دارایی اش را برباید . ( مداد کوچک )
-
نیایشی به حجمِبوسیدنِروی ماهِ خُـــدا .
شنبه 27 آذر 1395 17:55
شانه های آفتاب ، شاخه های بید نیست شانه های معبد است گرم سوزان مقدّسْ کتاب ، آفتاب است . مداد کوچک پی نوشت : راه طولانی ست ، فصل کوتاه است . فصل ، فصلِبرف و سیب همراه است ؛ حال و احوالتان اهالیِ خانه ی مدادی ام ! اُمید که روز و روزها به کامتان شیرین باشدْ ، برای نوشتن آمده بودم ، برای خواندن آماده شدمْ ، مجالی برای...
-
چالشِ کتابی : هزار قطره ی علم را کتاب می نامیمْ .
جمعه 21 آبان 1395 23:46
به مادَرم می اندیشمْ ؛ گاهی فراموشَ می کنم زمانی را که ، می گُفت: به فکرِ خودَت باشی . به مادَرم می اندیشم که نگهدارِ روشنی هایم ، نگهبانِ کتاب هایِ خانگی امْ . به مادرم می اندیشم که جمعِ تبسّم هایشْ باغِسیب بود و انارْ . به مادرم و شب های پاییز و قصّه هایِ رو سفید ، بازتر می اندیشمْ . هر باره تر به مادر که می...
-
سقای آب و ادب به دعوتِ هیئت مجازی کتاب
جمعه 7 آبان 1395 18:00
به نامِ خدایی که در این نزدیکی ست . مدتی ست خواندن کتاب های مرتبط با محرم را شروع کرده ام،کتاب در این باره زیاد است و جای هیچ شک و شبهه ای نیست که داستان "حسین" محفل ِ عشق است ، می گویند سخاوت دوستی می آورد و من پایبند به این گفته و معذور از یادآور نشدنِ دیگر کتابهایی که باید قید می شدند ، لاجرم سخاوتم را بر...
-
کتاب ها را اوّل پاییز بشماریمْ .
سهشنبه 13 مهر 1395 14:00
زیر عکسی : چرا نمی نویسی قلم ! نِظــاره گــرِآسمانِ آبی ای ! سـیاه بنویس ، آبـی ات مـی خــوانیمْ شانه هایِ کاغذْ ،توانِآن را دارد که همدردی ات را شریک باشد جـــیغ و جارِ حروف را می شنوی ! جوانه بزنْ ، سُخـــــن ها بپاش آرایه ها بیارای ، نقطه چین ها بنگارْ ، خاموشی ات فانوس وار باشدْ. حسّـــــاسیتِ فصلی داری مگر ! ما...
-
امروز را جشن گرفته ایمْ با چند روایتِمعتبرْ .
جمعه 26 شهریور 1395 23:00
در ستایشِ شَهریوری که همسایه ی دیوار به دیوارِ مهر هست و مادرِ مستِ پاییزْ می توان به اندازه ی تمام برگ های سَبزی که از پنجره ی بازِاتاق ، برایَم دست تکان می دهند کلمه نوشت ؛ می توان به اندازه ی تمامِ سُرفه های اوّل بادِ بنفشْ ، دیکته نوشت می توان نخ و سوزن را ورداشت و تابستان را دوخت به فصلِ دیگرِ در راه و یک کافِ...
-
رسیدن ها به خیرْ ، کتاب ها به خوشی .
دوشنبه 15 شهریور 1395 23:10
تاب ها و کِتابْ ها رفقایِ گرما دیده ی تابِستان اند باشکوه بودنشان در نَهایتِ شتابی که در گردشِ دوستی شان هست ، لمس می شودْ ، این هر دو ، شادی شان را از درخت ها می گیرندْ. درخت ها پدرانِ طبیعت اند ، سایه بانِ یادمانه ها . نفسِ تنگمان را می پالایند و شروعِ سالی سبزتر با هوایی مبارک ترْ. خراش های گونه هایش را نباید نوشت...
-
برایم کتابی بخوان با سر انگشت هایت . میرافضلی
دوشنبه 18 مرداد 1395 21:50
بند بندِ وجودِ آدمی نشان از تَصاحبْ هستْ ، همین چَشم هایِ دوخته شده به کتابِ آزادی وَ دَست هایی که آشکارا ورق می زنندْ بهانه هایِ پنهانِ تنگ دلی هامان را و اندیشه ای که تقسیم می شود . وَ لب هایی که تجزیه گرِ حروفِ خورشیدی اندْ در این سال های شمسی وَ دلْ ، دلْ این دالِ بی الفْ ؛ نبودِ الفش ، بی اُلْـفَـــتی نیست که...
-
حادثه خبر نمی کندْ ، کتاب خبرها را تزریقْ.
یکشنبه 3 مرداد 1395 14:20
اَبرها ساکنِ فضایی آغشته به طُغیان اند ؛ پایه گانِ بارش اندْ . و باد که عُریان ، بر تنِ چروکیده ی زمین می وزد و شاخه ها را ، شامه ها را ، شانه ها را ....... تلنگرِ خوبیستْ این بادِ زمانه. باد از هر کُجا که بوزدْ ، شمالِشمال و جنوب ترینِ جنوبْ ، نسیمی باشد حتا کارش را به نحوِ شایسته انجامْ می دهد در و پیکره را به هم...
-
کتاب و قلمی از آنِ خود داشته باشیمْ.
دوشنبه 21 تیر 1395 13:00
به رسمِ ادب از سمتِ راست ، به رسمِ یادگار از سمتِ چپ ،به فالِ نیک از سرِ خطْ. * نامَتْ همیشه ی بهارْ کلامَت همیشه ی استوار طـــَـعامِ چَشمــی در دســـتِ یار ای سبزْ رویینِ همیشه پیوســــته ی بی تکرارْ . ابروانِ حاشـــورزده ات نقشِ قالیِ سرِ دار . تار و پــــودت ! آه تار و پودت آیه آیه ی زنــدگی رج به رج ،پُر عیار...
-
خُدا ،حافظِ تو باشد کتاب ، که حافظه ی مایی.
یکشنبه 6 تیر 1395 12:42
روی میز می نشینمْ وَ بازوانم را در امتدادِ نِشستگاه تاب می دهَمْ ، کمی پیچ می خورمْ و دوباره تابْ ، هیکلم را دوست دارمْ و دست هایم را بیش تر . ظرافتش را از مادربزرگم به ارث برده ام و شکنندگی اشْ را از پدربزرگ . بی مضایقه با خودم خوبمْ. نگاهم می افتد به انگورهای نارسیده و برگ های تاک که صندوقچه ی رازندْ نیایششان را...
-
قبول باشد کتابخوانی در روزهای روزه داری تانْ.
دوشنبه 24 خرداد 1395 12:15
این جا برگ و برگچه هایی هَست به حجمِ سبزِ اشتیاق ؛ که صبح ها بارور می شوندْ و شبها به خواب و پرسه در خیالِ آدمی و آدمیّتْ . از این جا که حرف می زنم ؛ ساعتهای کاری پُر ،پَر و پیمان هست و قراردادها پیمانی نیست رسما" علامتِ سوالی در حین ورود به کار زده می شود و آداب و رسومش تا انتهای کار رسمی ست . از کجایِ این راهِ...
-
به ، روزها باید تبریک گفت ؛ به مِداد نیز تبریک می گوییمْ .
سهشنبه 11 خرداد 1395 14:30
مدادِ کوچکِ مشکیِ منْ ؛ یک سرْ، نوشتن از سر گرفته ای و یک تَن به پاکی ات که آن ته ، ته نشین شده دل می بَندمْ واژه هارا داری تلفّظ می کنی و نُقطه چینی ات به راهْ .شنیده ام رابطه ات با تراش جانْ خوب نبوده ! یادم هست تلگرافی زده بودی با این مقدّمه : تراشِ جانْ رابطه ی ما طول نخواهد کشید ، استمرارمان در خطر هستْ این بود...
-
نمایشِ عقل هرگز کسل کننده نیست ( کریستین بوبنْ )
یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 22:50
چیدمانِ نیمکت ها به شِکل افقی دَریغ از یک میـــکرون فاصـله ی مابِینی ،دریغ از یک هَواخـــوری کاملا" چسبیده به هم : از کنارْ ، نظـــام سروصدا را می شود نوشت و مچاله کرد روانه ی دیوار ،از دیوار که گفته می شود تنها جذابیتش در تکیه دادن ! مزایای دیگرِ دیوار نوشتنی سُتودنیست ، سکوتگاهِ عظیمی ست ، حایلِبینِ صداهای...
-
سکوتِ کتابها ، جملگی بیداریستْ .
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395 22:30
شَبی ممکن است برایِ هَمه ی ما این اتفاق بیفتد که آسایشی در شهر نباشد دود ها یکّه تازْ ، سودها کم بَها شبی ممکن است همه دنبالِانسان های بزرگی باشند و مرورِ انسان های بزرگْ در این صورت است که ورودی کتابخانه ها شلوغْ و همه خواندنشان می آیدْ چه شبِ ممکنی . سرِ پیچ از قوانینِریزو درشتی که تابلو شده اند سرپیچی می کنی محال...
-
صلح با کتاب آغاز می شود مصلحت بدانیم و بخوانیمش.
سهشنبه 17 فروردین 1395 21:00
ما به تلویزیون نگاه میکنیم یا تلویزیون به ما نگاه میکند؟ تلویزیون نشسته روی کاناپه و دارَدْ کتاب می خواندْ " این یک تصمیم هست " کتاب شمارِ فروردینِ 95 : زندگی در عیش ، مردن در خوشی جامعه ی ما پر از نیمه ها ست ؛ نیمه هایی غربی ، شرقی ، نیمه های پروخالیِ لیوانی.فلسفه ای که پشت این نیم و نیمه ها خوابیده ،...
-
سالِ نو با بهار ؛اندیشه ی نو با کتابْ.
یکشنبه 1 فروردین 1395 11:25
عادَتَم داده بهـــــار به تماشای ِ تو هر صُبح همین صُبحِ عزیــــــز که به رقـــص آیَـــم و کوتــَه سُخنی ساز کُـــنَم قَدَمی چَنــگ زَنَــم عَطرِ اقاقـــی وارَت قَدَحــی پُر کُنم از گلرُخ ِ گندمـــــزارَت برسانَـــم به نسیـــم که خَبَر دار کُـــنَد جمله کَســــــان را ............ " که وجودَت اَبَدیســــتـــــ...
-
الّلهم حَوّل حالنا مع الکتاب .
چهارشنبه 19 اسفند 1394 15:00
" کتاب " بر تَنــَشْ فصل ها دارد ؛ آن سرش پاییز ؛ این سرش نوبهار خدا کُند حرف ها آن تاثیرِشگفت را بگزارند . خدا کند روز و نوروزانه هایی که پیش رویمان هست "کتابیِخالصْ باشَد" امسالِزیبا با کتاب مُبارک شود ، قند باشد ، خنده باشدتواما" با کتابْ عیدی دادن و گرفتن ها کاغذیِاصیل باشد این...
-
مداد و این خطّ ؛ کتاب را دو تکّـــه کرد . تکه ای سفید ؛ آن یکی سیاه
دوشنبه 3 اسفند 1394 17:00
این دفترْ به پایان می آید ؛حکایاتش هنوز نانوشته ، هم چنان ماناستْ ؛ آخرِ سال است ، هر کداممان یک دستمالِ نمْ داریم و یکْ مَنْ که دستِ جفتشان درد نکند: غُبارهایِپیر و کهنه را جارو می زَنَندْ ؛ گُلی به گونه ی خانه یِ کاهگِـــلی می نشانَند و تازگی اشْ مُبارکْ. فصل؛فصلِ اسفند دود کردنْ است ؛ فصلِ تکانیدن هایِ تُردْ ؛خانه...
-
آرامشمان را با کتاب زمزمه کُنیمْ .
سهشنبه 20 بهمن 1394 14:30
جیغِ بنفشـــی می کشد و به رَفتنْ ادامه می دهَدْ ؛ یا دارد تظاهر به رفتن می کند !!!! ماندن در خانه ای که صدایِ تلویزیون و حربه یِ رنگ هایِ گرم و سرد " آشفته حالشْ کُند " بی فایده است ؛ فَرارشْ بَرقرارْ . اولین خیابان را با احتیاط می چرخدْ و روزنامه ای را که روزِ گار نامه ایست ، در جیبَشْ جفت و جور می کُند...
-
کتــابْ ، قالبِ ادبیِِ زمانه ی ماستْ.
سهشنبه 13 بهمن 1394 15:30
برفْ ، رقصی آغاز می کند ، دستی تکان می دهد بر برفِ نشسته رویِ نیمکتْ. بی هوا روی نیمکت می نشیند و آرام ، دستِ بغَل دستی اش را می گیـــرد و آب می شوند چه روانْ آب هایی / پی در پی ، در جستجویِ شالیـــزار . برف ، آب است ، آب نیز آبادانی و آن سرِپُلْ حیرت انگیز ، آب پشتِ پُل معنی می گیرد. باریکه ای از خطّی افُقی و...
-
کتاب را سنجاق زده ام به زنده گی ام با دو شاخه گلِسرخْ.
شنبه 3 بهمن 1394 08:20
عینکِ دودیِ یادگارِ پدرم سَرپــــناهِ اســــتیلیِ چَشــــــم هایِ عســــلمْ سایه گهِ ابـــروهایِ نیمـــــــــه کمــــــانمْ هَمـــــان که بچــــــه هایِ مَحــــــلّه مان گـــــذاشـــــــته اند ســـــــــر بــــه ســــــــــرم همان عینکِ ته استکانیِ یادگارِ پدرم . تهِ کلاس می نشستم و برات شد به دلم به احتمالِ یقیـــن...
-
کتاب در آییــــنه ی چَشمانت می شُکفـــد.
پنجشنبه 24 دی 1394 19:20
حکایتِ امروزِ زمستان ؛ حکایتِ کتابْ است ، بُلنــــدِ دوست داشتنی ، سپیدِبرفـــــی شب نیز حکایتی دیگــــر ، شبْ ، ستــاره به دست ، آغُشته ی پرکلاغـــی ستاره هایش را می شود چیـــد ؛ خوشــه به خوشــه چه ستاره هایی ....الماسْ ؛نُقـــــــلِ آسمان نَقـــلِ قصــــه هاییست این درخشان پاره ها. به سور و سرور می خوانَنـــد...
-
از جَهــــل تا قَلـــــَم ؛ امتداد می دهیم.
پنجشنبه 17 دی 1394 03:20
صُبحِ روشن ، از خانه بیرون می زند ؛ پیاده رو ها خلوتْ و کسی در ازدحامِ خیالْ " قصّـــه نمی بارَدْ " کودک یک گوشه کِزْ می کُند و کِیــفْ ، کتاب را چترمانند ؛ سایه اندود تا نصفه های شانه اش پروبال می دهد . نهان خانه ی ذهن را دستی می کشد چهار گوشه ی علم را لبالب شُده ؛ آدم حـــــیرت می کند از این فَرافکریِ...
-
کتاب برابری می کند با مُرواریـــد
چهارشنبه 9 دی 1394 16:00
زیر عکسی : علاقـــــه ی خوبمْ ؛نگرانِ توام شب به صُبح ؛ صُبح به شبْ مُـــــد اُفتاده ، گرداگردِ خانه ها ، کتاب خانه ها ، تازه هایت را بخواننــد .مگر بیاتْ هم میشوی گیسو کمنـــــــدِ منْ تــازه ها ، بــــــازه ی زمــــانی شــان محـــدود .تــازه تـــر: " کهنـــه " گــی دارد آن ســوتَرَشْ. از کودکــــــی...
-
از بام تا شام ، زیرِ پوششِ تصاویریم.
پنجشنبه 3 دی 1394 09:37
ایده آل آن است که : لذّتِ یک سیبِ گاز زده برابری کُند با لذت یک قاچ از کتاب. پیراهَنی تَنمان می کنیم ؛ به هر رنگی که دوستش داریم ، جلیقه ای به بُلندایِِ عمر وَ چَشــــمانی که تا کار می کُند آبی شُمــــار . انگشتْ شُمـــار ، آنان که جامه ی کتابی بر تَنْ دارند ؛ بالا پوشی از جِنسِ کتانِ کاغذی که چرخِ زندگی برایشان بی...
-
کتاب ؛ مرزها را می پاشد از هم .
دوشنبه 23 آذر 1394 09:45
دَر زندگیِ شَخصی اش "صادق" بود ؛ زیبایی ها را یک جا جمع کرده بود از صُبح ؛ گرم بود به کار و سرد بود به بار و آخرش گرم و سرد ، لبْ چشیده ی روزگار کافه ی قشنگی برایِ خودش دست وپا کرده بود . کافه ای کتابی شکل با نیمکَتی به شمایلِ عطفِ کتاب " کَمی قُطــــورتر " . از آن دورترها " گرمایَش "حس...
-
تقریظ نــــامه
یکشنبه 15 آذر 1394 13:44
سپاس خدایْ را که : علم دادو حِلمْ قلم به دست دست به قلمْ شُدیم . شُــهره گردانْدْ بسترِ علم را بر کتابْ دان. مظهرش را در کتابدار. جُمله جَمیلش را بر کتابْ. همین چند سطر " همین چند جمله " خواستـــم برای حلقه ای هایِ کتابی که یک سالگی اش دارد از راه می رسدعرضِ ارادتی . گذشته ها را بر چه کسی ببخشیم ........ که...
-
برگ ریزانِ کتاب : باد در راه است.
یکشنبه 8 آذر 1394 08:20
اِمــــــروز هَم رِسیده مثلِ خُــرمالویِ رسیـــده ی روی شاخـــه هایِآن طرفِ باغچه ی مان به همان اندازه معنوی ، که شعرهایِ مولانا . انارهایِ ترک خورده از غمْ و تکیده ی از سَرما بر سَرِ ما، پنهان نیست ،زلالیِ گونه هایشان. چه دل خــون، این پریـــشان دانه ها ؛ امّــا به اتــفاقِ هـــم سُـــرخی شان را سور زده اندْ ،...