مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک

مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک

هر چه اینجاست ؛ قلم و کاغذ و میز حتّی ؛ پیـــرتر می شوند جز کتاب هایی که هر روز ؛ هر روز .......
مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک

مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک

هر چه اینجاست ؛ قلم و کاغذ و میز حتّی ؛ پیـــرتر می شوند جز کتاب هایی که هر روز ؛ هر روز .......

کتــابْ ، قالبِ ادبیِِ زمانه ی ماستْ.



برفْ ، رقصی آغاز می کند ،  دستی تکان می دهد بر برفِ نشسته رویِ نیمکتْ.

  بی هوا روی نیمکت می نشیند و آرام ، دستِ بغَل دستی اش را می گیـــرد و آب می شوند

چه روانْ آب هایی / پی در پی ، در جستجویِ شالیـــزار. برف ، آب است ، آب نیز آبادانی

و آن سرِ‌پُلْ حیرت انگیز ، آب پشتِ پُل معنی می گیرد.

باریکه ای از خطّی افُقی و انتهایش آبادی " هجومِ آب بر دیارِ سنگیِ‌سنگین "

که سنگ ، خراش می دهد گونه هایِ زمین را و آب ، راهوارِ پستی و بُلندایَشْ

که سنگ ؛ خط می کشد بر آب هایِ‌نرمْ و آب ،چتر می شود  بر سنگ هایِ‌ پیر

صِدایِ‌رادیو را کمْ می کُنم ، دَقیق تر در مَعنایِ این آب واژه ها :

چشم های کودکی ام ؛ چشمه های خواندنیِ‌ امروزَم

این سبزْ رویینِ آفرینش ( کتاب ) ، آب است. چرا که روشنایِ اندرون

نُقلِ  مجلس است در نشستــــی به رنگِ آبْ ، آن قدر می گردد که چهره بر می گردانَدْ

که رُخ ، پس از زمزمه اش ، نجیب می نمایَدْ. که دیدن فرق می کند با قبل تَرْها

این کتاب همان آب است به همان زلالی ؛ به همان بُلندی

که رَهی طولانی طی می کند و بی توجه به چشم دوختن بر جاده

مثلِ‌طفل در انتظارِ یک دستِ نوازِشْ .

خمیازه نمی کشدْ ، در دست هایِ ما به خواب می رود

دلواپسی می کشد ، در ازدیادِ قالب هایِ‌صبرمانْ.

بر بامِ تنهاییِ ما بیشتر می بارَدْ

ما مغلوبِ نگاه هایِ غالبِ این هُنـــرِ خط خطی .

کیش

و

ماتْ.


زیبا نوشت :‌کتاب ها مأمنِ روحند، ظروفِ دانه برای پرندگانِ ابدیت، نقاط مقاومت ( کریستیان بوبن )

شاعر نوشت : به همین گونه شعر می نویسم ، مِدادم را در دستم می گیرم و می نویسَم باران ، دیگر پروانه و باد خود می دانند پاییز است یا بهارْ ، من تَنها گاه گاهی خورشیدی از گوشه یِ چشمم به جانب شان می فرستم و اگر طوفانی برخیزد و آب ها و برگ های سیاه را با خود ببرد با من نیست ، به همان گونه که اکنون گلِ سرخی بر یقه ی پیراهنتانْ روئیده است " شمس لنگرودی "

سطر نوشت :‌می‌گویند؛" خوشگلی دردسر دارد" تو که همیشه سردرد داری ، چقدر خوشگلی مگر؟!

عمیق نوشت : پول ها زیرِ میز مبادله می شود ؛ حرف ها پشتِ پرده و مصلحت باشد ، دروغ هم ثوابْ خواهَدْ داشت .

چشیدنی : اتاقی از آنِ خود از " ویرجینیا وولف "