اصولا" آدم ها که به دنیا می آیند ، کودکی شان در برخورد با کوچه هاست بیشْتَر
گل یا پوچ بیشترْتَرْ
بزرگتر که شدند این کودکان، کتابْنوشْ می شَوَند البتّه نه همگی شان؛ حساب و کتابْ کمترْتَرْ
میل دارند به کتاب گرائــی .
کتابْ را ویرایش نمی کنند؛ خودشان را با الگوهای کتابی که تاثیرگزار بوده ویرایش می کنند .
شاهْ غزل ِ زندگی شان در این " دَمْ غنیمت است " ردیف می شود
و مانده : قافیه اش را ساز ِ تنهائی کوک کنند یا سمفونی
این بزرگْ ها؛ این کتابنوش ها خانواده ای دارنْد و بالطّبع ؛ ته تغاری ای
املایش را درست نوشته امْ !
نمی دانم چه خصلتی دارند این ته تغاری ها که کیف ِ عالم را فقطْ آن ها می برند
که این کوچک عضو در " کتابْ " خلاصه می شود برای ِ اینْ بزرگْ کتاب گرایان.
* علاوه ها از خصوصیات ِ این ته تغاری هاست
+ از دست دادنی نیستند
+عزیز اند
+بی دست و پا امّــــا مطلقا" سود دارند و بر دلْ که جای ِخود؛ بر ذهن ....
+ همه بود هستند و نابود نَـــــــ
+ دست گیرند نه دست و پا گیـــر
+ امانتْ اند در قبال ِ گذشتگان و رفتگان
+ هدیه اند برای این ؛ نو پایه گان
و
.......
در این اشفته بازارِ زندگی سرمایه ی کَلانی اند ؛ مراقبشان باشیم/
مداد کوچک: مکتبْ بروم! بینشِ منْ ناز ِ قدَم هات؛مکتوب کنم اشک ِ دو چشمم که چه هیهـات
شعر نوشت : هم دعا از من روان کردی چو آبْ ؛ هم نباتش بخش و دارش مستجابْ؛ هم تو بودی اول آرنده ی دعا ؛ هم تو باش آخر اجابت را رجا " مولانا"
چشیدنی: از غلط های نحوی معذورم " لیلا صادقی "