مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک

مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک

هر چه اینجاست ؛ قلم و کاغذ و میز حتّی ؛ پیـــرتر می شوند جز کتاب هایی که هر روز ؛ هر روز .......
مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک

مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک

هر چه اینجاست ؛ قلم و کاغذ و میز حتّی ؛ پیـــرتر می شوند جز کتاب هایی که هر روز ؛ هر روز .......

قبول باشد کتابخوانی در روزهای روزه داری تانْ.

Book-Bird-Logo-Design-for-inspiration


این جا برگ و برگچه هایی هَست به حجمِ سبزِ اشتیاق ؛ که صبح ها بارور می شوندْ و

شبها به خواب  و پرسه در خیالِ آدمی و آدمیّتْ.

از این جا که حرف می زنم ؛ ساعتهای کاری پُر ،پَر و پیمان هست  و قراردادها پیمانی نیست

 رسما" علامتِ سوالی در حین ورود به کار زده می شود و آداب و رسومش  تا انتهای کار

رسمی ست .

از کجایِ این راهِ سبز بنویسم که پیچ هایش تند نیست ، مستقیمِ خالص ، بی دودِ مطلقْ

که پرسمان هست که اسمش را می گذارم " اندیشه "

این جا آبادیِ‌اندیشه ؛ آباد به خوانش ، دانش ، بینش و کوشش

 قابش می گیرم  سفید با روبانی قرمزْ  این سرایِ‌سرتاسر سبزرا

که هستی را و معمّای هستی را علاوه می کند و حاصل جمعش را از روزهایی که

به بطالت گذشته کسر می کند و پایه ی یک زنده گی شورانگیز را آغاز می بخشدْ

که حالضرب ضربانِ افکار و اذهانِ آدمیزاد  در مقیاسی خوانا به ابعادِ حافظه هستْ.

که اندیشه ؛ اندیشه می آورد و وامدارِ طلوعِ افکاری نو به شکل و حالتی موزونْ تر است

وَ چه قدر باید از عمر آدمی بگذرد که جلویِ  فراموشی را  بگیرد

این بیماری که در جهل ریشه دارد و جهالت:نامِ رسمی ترو مرجعَشْ .

و چه قدر باید از عمر آدمی بگذرد که ریشه کن کندَشْ ! حداقل درمان

 که بیماری ها را باید درمان کرد

که جان را باید بیمه کرد

که اندیشه " بیمه یِ نابِ عصرِ جهالتْ "

که خواندن

که سرودن

که نوشتن

از او نوشتنْ.

تنتان بیمه ی فصل ، بیمه ی سال با اندیشه ی کتابْ

راستی تا یادمان  نرفته ؛ برسانید سلاممان را به اوّلین کتابِ دمِ دستی تان و آن پروانه ی نشسته رویِ شانه هاتانْ .


بزرگ نوشت : نوشتن به آدم این قدرت را می دهد که وارد زمان هایی شوی که در زندگی واقعی دور از دسترس هستند، حتا ورود به ممنوع ترین مکان ها. فراتر از این، نوشتن این قدرت را به آدم می دهد که هر کسی را به مهمانی خود دعوت کنی.

عمیق نوشت : میگفت ، روزه داران هیچگاه حال گرسنگان را درک نخواهند کرد...زیرا به افطار ایمان دارند .

زیبا نوشت : روزی آن ها که هیچ گاه به تو ایمان نداشتند....داستان نحوه آشنا شدنشان با تو را برای دیگران تعریف خواهند کرد!

مداد کوچک : شاید  قهرمانی در زنده گی ام داشته باشم و آن کتاب باشد و از همین تریبون بخواهم اعلام کنم و برسد به دستِ ماهِ عسلْ ولی قبل ترشْ چیزی حضورتان عارضم که : قهرمان زندگی هر کسی اندیشه ی روشنش هست به همان فراوانی به همان تنگی به همان روح افزایی .

آهنگ نوشت :  حبیب سراپا "درد" بود ، حبیب یک "مرد" بود ،  شایسته  هست  آهنگِ زیبای محکوم  از حبیب را بشنوید و برای شادیِ روحشْ .

کتاب نوشت : دوست داشتن آدمی را وا می دارد تا نادیدنی را ببیند، نیافتنی را بیابد. افسونی در عشق هست که روزمرگی را می تاراند و باعث می شود به ذات اشیاء آدم ها و زندگی پی ببریم. امیر حسین کامیار

چشیدنی  : سمت آبی آتش از امیر حسین کامیار .