مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک

مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک

هر چه اینجاست ؛ قلم و کاغذ و میز حتّی ؛ پیـــرتر می شوند جز کتاب هایی که هر روز ؛ هر روز .......
مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک

مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک

هر چه اینجاست ؛ قلم و کاغذ و میز حتّی ؛ پیـــرتر می شوند جز کتاب هایی که هر روز ؛ هر روز .......

کتاب و قلمی از آنِ خود داشته باشیمْ.


به رسمِ ادب از سمتِ راست ، به رسمِ یادگار از سمتِ چپ ،به فالِ نیک از سرِ خطْ.


*نامَتْ همیشه ی بهارْ


کلامَت همیشه ی استوار


طـــَـعامِ  چَشمــی  در  دســـتِ یار


ای  سبزْ رویینِ همیشه


پیوســــته ی بی تکرارْ .


 ابروانِ حاشـــورزده ات


نقشِ قالیِ‌ سرِ  دار .


تار و پــــودت ! آه تار و پودت


آیه آیه ی زنــدگی


رج به رج ،‌پُر عیار


ســـــــوره ای برقرار .


تو مشقِ اشکی  و


 عین،شین ، قافِ بی قرار


منظومه ی شمسی و منثوره ی  اَقمارْ .


سرودِ فقر و صبر پاشیده ای


به قامتِ بلندِ‌سروِ‌بهار .


تو آن ضمیمه ی خوش آب و رنگِ ذهنِ اغیار


وَ من مُشتاق شعر خوانیِ تو در کلامِ نَــزار و  بَــهار


تو طُعمه ی جسمِ گرسنه به فصلِ‌شکار


وَ من نگرانِ فتحِ گونه های به رنگِ انارْ


تو نامِ منْ بِبَری سمتِ هر ایل و تبار


وَ منْ به تماشای تو در جایْ جایِ‌قطارْ


تو اتفاقِ روزانه ی زنده گانیِ‌من


من امتدادِ خوانشِ روزِ فراموشیِ‌ تو .



تقدیم به کتاب های سرزمینم ......


و تنها تویی که از این نقطه چین ها خبر داری.


بزرگ نوشت : عشقِ  مادر به فرزند در روابط بعدی ما بسیار تعیین کننده و تاثیرگذار است. به بیانی ساده، اگر مادر خوبی داشته باشیم، روابط خوبی با دیگران خواهیم داشت و اگر این گونه نبوده باشد، لازم است در نیمه دوم زندگی، این کمبود را جبران کنیم. پیتمن مک گی

شاعر نوشت : شاید تو آمدی و به یمن تو خنده‌ها ،در باغ‌ها دوباره صدای پرنده‌ها …شاید به احترام تو آن ساعت عزیز، ساکت شدند از حرکت چرخ‌دنده‌ها.بی‌همزبانی و غم بی‌همزبانی و شاید مرا گرفتی از این خون‌مکنده‌ها ، نزدیک‌تر شدی به من آنگونه که خدا ،نزدیک‌تر به گرمی رگ‌های بنده‌ها …در بیشه‌های  چشم تو شیر آرمیده‌است ، رام تو می‌شوند درونم درنده‌ها . با من بمان که عشق به دنیا بیاوریم ، دنیا به ما … به عشق‌پدیدآورنده‌ها... مژگان عباسلو

دیالوگ نوشت :  جک هارپر: «یه مرد چطور می تونه بهتر بمیره...»سالی: «تو مجبور نیستی بمیری جک. اونم مجبور نیست بمیره.»

جک هارپر: «همه می میرن سالی؛ مسئله آینه که خوب بمیری.»  

Oblivion | 2013| Joseph Kosinski

عمیق نوشت : اگر دنیا از آنِ تو باشد ، تا زمانی که در قلبِ یک زن جایی نداشته باشی فقیرترین مَردی . ویلیام شکسپیر

زلال نوشت : کلماتی بفرست ،که خلاصم کند از دلتنگی ،که منــوّر بزند در روحم. مین خنـثا شده را  ، هیچ امیدی به عوض کردن این منظره نیست ، کلماتی بفرست ، که به اندازه خمپاره تکانم بدهد ، که به موج تو دچارم بکند ، که شهید تو شوم.

چشیدنی : پدران و پسران از ایوان تورگنیف



نظرات 24 + ارسال نظر
silent... دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 17:59 http://silent23.blog.ir

همچنان منتظر پست نابی دیگر از سوی شما مداد کوچک

سلام
چشم بانو .

زمانی میقان یکشنبه 10 مرداد 1395 ساعت 11:30 http://کتابخانه میقان

باران که شدی مپرس این خانه ی کیست..
سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست..
باران که شدی پیاله ها رانشمار..
جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست..
باران!تو که از پیش خدا می آیی
توضیح بده عاقل و فرزانه یکیست..
بر درگه او چونکه بیفتند به خاک
شیر و شتر و پلنگ و پروانه یکیست..

.
.
.

سر انگشت‌هایم
ترا می‌شناسند
شبیه کتابی مقدّس
که با اشتیاق و تأنّی ورق می‌خورَد.

خوشحالمان کردیدْ

فجر شنبه 2 مرداد 1395 ساعت 20:21

سلام

بسیار عالی

.
.
.
.

سلام کتابدارِ مهربان

ممنون از حضورتان
خوشحالم کردید

خط نسخ ایرانی یکشنبه 27 تیر 1395 ساعت 10:03 http://abadgarkh.blogfa.com

با سلام
از دوست به یادگار دردی دارم
آن درد به صد هزار درمان ندهم

سلام

و سپاس از ارسالی.

الهه جمعه 25 تیر 1395 ساعت 13:24

مجموع ِ ابرهای نباریده است
آدینه‌ای که من
درگیر جمعه‌های نتابیدن توام.

و سال های سال
کوچیده انگاری
از جیب ما دریا
از جان ما باران
کودک نبودن، چیز غمگینی است.

میرافضلی

نسرین پنج‌شنبه 24 تیر 1395 ساعت 16:00 http://zemzemehayetanhaye.blog.ir/

تو مشقِ اشکی و


عین،شین ، قافِ بی قرار


منظومه ی شمسی و منثوره ی اَقمارْ .


سرودِ فقر و صبر پاشیده ای


به قامتِ بلندِ‌سروِ‌بهار .


تو آن ضمیمه ی خوش آب و رنگِ ذهنِ اغیار


اینجاش رو بیشتر پسندیدم

.
.
.
.


خیلی خوبی.
همین و ناتمام

ادامه دارد این خوب بودن هات رفیقْ.

نسرین پنج‌شنبه 24 تیر 1395 ساعت 15:58 http://zemzemehayetanhaye.blog.ir/

چه همه استعداد شاعری ات شکوفا شده در سفر مینایی:)

.
.
.
سلام نسرینِ جانْ
می بینی


سفر با من چه ها !!!
سفری دیگر گونه را دوست تر دارم تجربه کنم

سفرِ آرامشْ

کتابخانه ن والقلم پنج‌شنبه 24 تیر 1395 ساعت 11:43

زلال نوشتت بسیار گوارا بود

سلام نون و القَلَمْ.

نوشِ جانْ .

پــــــــویا پنج‌شنبه 24 تیر 1395 ساعت 01:25 http://aftabzamin.persianblog.ir/

دلم نمی گیرد از شب

یادت

هزار فانوس آویخته بر

ثانیه هاست ...



نیلوفرثانی

.


World example grove leaves and fruit of thy
Chu tree leaves and fruit What benefits does not

Be Angel Della go out of humanity
What benefit does not like a human angels

.
.

جهان مثال درختست برگ و میوه ز توست
چو برگ و میوه نباشد شجر چه سود کند

گذر کن از بشریت فرشته باش دلا
فرشتگی چو نباشد بشر چه سود کند

شاعرْ

صحاف پنج‌شنبه 24 تیر 1395 ساعت 01:09

سلام


چه شاعر نوشت زیبایی

چونان مهربانی خودت

سلام بانویِ‌شمیمْ
مهربان شما
مهربانی از آنِ‌شماست .

لطف ها می کنید .

صلاحی چهارشنبه 23 تیر 1395 ساعت 22:59

بیا کمی
زندگی را بدَویم
شاید
از اینهمه غم و دلتنـگی
جلو بزنیم ..

.
.
.
.

در عصرِ ما
همه همیشه دیر می رسند !
یکی به اتوبوس ،
یکی به قطار ،
یکی
به یکی .. !

رویا_شاه_حسین_زاده

مهران چهارشنبه 23 تیر 1395 ساعت 15:25 http://kamidirtar.blogfa.com

نه گناهِ توست
نه من مقصرم
اگر شعر دیگر شعر نیست
اگر نمیشود واژه ها را آنگونه که راه میروی
یا چنان که میخندی و اینچنین که میخوابی
به رقص وا داشت

نیازِ عشق ، رفتن است
نیازِ رفتن ، امید به رسیدن
و نرسیدن لازمه ی عشق بود...

.
.
.
.
رودی به کویر می رودْ.

سپاس

شیردل چهارشنبه 23 تیر 1395 ساعت 06:21 http://yadeayyam.rasekhoonblog.com/

بنام خدا
سلام
از زیباترین بخش های زندگی قدردانی و سپاس و شکرگزاری از خداوندیست که نعمت های بیکرانش را به ما ارزانی داشته و الهام شدن برای گفتن شعر و سرودن ابیات میتواند نشانه این باشد که مورد عنایت ویژه قرارگرفته اید.
خدای را شکر که از این نعمت در جهت روشنائی اذهان و راهنمائی دوستان برای عشق کردن با کتاب استفاده می کنید و شکر این نعمت را بخوبی بجا می آورید.بخودتان ببالید که لایق این نعمت هستید.
سالم و سلامت و عاقبت بخیر باشید.
پاراگرافی از چشیدنی معرفی شده:
« مرا فراموش خواهید کرد . مرده ، رفیق زنده نیست پدرم به شما خواهد گفت که روسیه شخص مهمی را از دست داده است… این حرفها مزخرف است… ولی اعتقاد پیرمرد را متزلزل نکنید. مقصود این است که طفل نگرید…روسیه به من احتیاج دارد؟ نه معلوم میشود احتیاجی ندارد ، به کفاش وخیاط احتیاج دارد ، قصاب … من هذیان می گویم … این جا جنگل است … »ص290

بنام خدا
همیشه ی حضورتان را در سطر سطرِ این خانه ی مجاز خوانده ایم و می بالیم چرا که حضور بزرگانی چون شما مایه ی افتخار است .
کتاب نعمت است
نان است
جان است
حلال است
چه قدر حلالمان باشدْ . خیلی حلالمان



بابت چشیدنی نیز بی نهایت ممنون . که وقت کرده اید و خوانده اید و به اشتراک گزارده اید

Nasrin Mosayyebi سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 21:23

سلام مینای عزیزم.
مثل همه نوشته های قشنگ پیشینت، این یکی هم فوق العاده. می خوانمت در مجله کتابدار 2.0 هم و به دوستی بهت افتخار می کنم و ...
به دوست داشتنت مشغولم
همانند سربازی
که سالهاست در مقری متروکه
بی خبر از اتمام جنگ،
نگهبانی می دهد.

برایت بهترین ها را آرزومندم.

نسرینِ خوبْ
سلامی می دهم بلند و گرم به گرمیِ این روزهایِ گرمِ تیر دادی و تیرماهی
فوق العاده شماها
که تزریق می کنید
و تصویب می کنید
و تنظیم می کنید
و تشویق می کنید
مردمان را به خواندنِ کتابهایی که خوانده شدنشان سود داردْ
کتابدارِ خوب ممنونمْ.

مسافر سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 19:39 http://sargashte-m.blogfa.com

هنوز در سفرم
خیال می کنم
در آب های جهان قایقیست
و من مسافر قایق... هزار ها سال است...
سرود زنده ی دریانورد های کهن را
به گوش روزنه های فصول می خوانم
و پیش می رانم...
سهراب

هنوز در سَفَرَمْ.

.
.
.

انتخابتان زیبا .

یکی از شعرهاتان را :

در آسمان شعر من رنگین کمان باشی

یا شاهکار خاص شعر دیگران باشی

آری برایت هر غزل را شاعری کردم

گرچه برایم قرن ها نامهربان باشی

افتاده بختک از نگاهت روی قلب من

شاید برای من تو آن گنج نهان باشی

شاید زئوس آسمان قلب من هستی

باید همیشه توی قلبم جاودان باشی

هر لحظه در فکر نگاهت غوطه ور هستم

اما تو باید فکر آب و فکر نان باشی


زیباست . زیبا

مسافر سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 19:27 http://sargashte-m.blogfa.com

سلام
به روزم با یک شعر منتظر حضورتون
تشریف بیارید ممنون[گل]

سلام
خیلی خوش آمدیدْ

چشم حتما .در اولین فرصت به صرفِ شعر و چیدنش از خانه ی شعری تان
و کمی لبخند .

سپاس

ویرگول ، سرِ خط ، سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 16:25 http://www.ilia-khoei.blog.ir/

عالی بود مینا جان. بسیار عالی
قلمت هر روز و هر آینه ، پر توان تر و روشن تر باد. آمین

و اما دو سطر آخر را چون واژه ی فراموشی را دوست ندارم ، اینگونه می پسندم :

تو اتفاقِ روزانه ی زندگانیِ‌من
من امتدادِ خوانشِ تصویر خود در آینه ی بی انکسار.

در پناه حق
و سفرها در سفرت باد

سلام بانوی شاعر

هیچ گاه خودم را در مقامی نمی بینم که شعرها بگویم و شعرها بسرایم
ولی این الهامی که به آدم می شود در نصفه های روز یا در نیمه های شبْ
نمی دانم چیست!
الهام می شود که انگار باید چیزی خط خطی شود
بهتر است اینگونه بنویسم خط خطی های من تا شعر شوند ، کلی راه پر پیچ و خم باید طی کنند .
بسیار خوشحالم که باوجود مشغله هایی که در زنده گی تان دارید سر می زنید و ما را و خوانندگانِ اینجا را خوش حال .

ممنون از آن دو سطرنگاره ی زیبا .

از شعرهاتان گلچین کردم و یکی را همین جا برای میهمانانِ این خانه :

حالا

لبخند بزن
و پیراهنی به رنگ روشن بپوش
آبی ، سفید
سرخابی ، سبز
شرابی ، صورتی
عنّابی ، سیکلمه ای
مهتابی ، ...
اما هیچوقت سیاه نپوش.
.
سیاه که می پوشی
دیگر نه آسمان ، آبی ست
نه زمین ، سبز
تمام شهر ، غرقِ ماتم می شود
لبخند که نمی زنی
تمام سرزمین من
ماتمسرایی می شود غرقِ غبار و غم و غوغای عزا.
.
اصلاً هر رنگی که می خواهی بپوش
اما دیگر هرگز سیاه نپوش.
البته به نظرم وقتی آبی می پوشی
آسمان و دریا نظر کرده می شوند.
.
آبی ، تنها رنگی ست که به تو خیلی می آید
بانوی آب ها !
.
.


برگرفته شده از : ilia-khoei.blog.ir

ایدئولوژی پنهان سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 15:17 http://from-sky.blogsky.com

سلام .. .

زبان اگر می داشت کتاب، بی شَک به پاسداشتِ جشنهایِ تَجلیلیِ مُتعدّدِتان، که هربار به بهانه ای برگزارَش می کنید و هدایت، مَحضِ شُکرانه هم که شده گشوده می شد. .. شاید خاتمه می داد به این سکوتِ چند هزار ساله و دست کم چیزی می گفت و این عریضه ی سپید را پُر می نمود بَهرِتان.

غُصّه ای نیست اگر حَتّا چُنین نکرده باشد، که شاید مراتِبِ سپاسِ خود را در جایی، حرفی و یا کلمه ای در خود مَحفوظ داشته، همچو حَقّ چاپ. .. و شما را به قایم باشکی شیرین فرا خوانده باشد تا بخوانید و بخوانید، بَلکهِ پیدایش کُنید. ..
"کتاب ها بعضاً شوخ طَبع هم می شوند.. ."

جوابها جُستَنی هستند و گاه، در مُشتِ بسته ی کتابها اسیر.. . این بهترین زندانِ دُنیا که جُز آزادی ارمغانی نبوده و نیست خوانندگانِ او را.. . زور بازو می خواهد و اندیشه ی کارساز...

حَتّا سَفَر، این مَجالِ آسودن و پیمودَنِ خود خواسته را از او دریغ نکرده و بر ادامه ی برنامه ی بُلند مُدَّتِ بُزرگداشتِ وی اِهتمام ورزیده اید آنچنانی!. .. وَرزیده قلمی دارید.. که گاه به پوششِ کلامی نَغز در می آید، و گاه به قطارِ بُلندی از اشعارِ سلسله وار، می نِشینَد و گاه با کتابها قهوه می نوشد و برایشان قصّه تعریف می کند.. .

یک یا چند جمله ی کوتاه شاید از زبانِ کتاب: وَقفِ کتاب و موافِقِ ضربآهنگِ قَرینَش که اگر جز این بود، بیشتر برای خود زیسته بودید تا (او).....

موفق باشید و در اوج

وَ سلام
زبان اگر می داشت ، آه زبان اگر می داشت
برای من ولی زنده ی هزار زبان هست ؛ زنده ی هزار لبْ
که هزاره ها می گوید و هزاره ی دستان می آفریندْ
زبان دارترین نحیفِ خواندنی ، شاید همین کتاب باشد
که صدایش سکوت هست
رضا هست
نشانه ی عظیمی از عدمِ تنهاییست حتّــا .
تابستان را به تابِ دستانش خوش هست و بهارِ طی کرده را باز هم سبز است
برای فصل های دیگر خودش را آماده می کند که کم لطفی نکرده باشد بر چشم هایمان .
ایدئولوژی مکتوب.ایدئولوژی شفاف ، نوشته هاتان همیشه قبول هست و باعث قوت قلبْ . می خوانیمتان .

راستی شیرها می نوشیم درست!
مطمعنا" شیرِ کتاب و شیره ی کتاب حلالِ همه ی خوانندگانِ مداد کوچک.

سرفراز باشیدْ

ندا سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 12:22

قفل در را می‌گشایم، باز
باز در من بال‌های بسته
در من زجر پایین آمدن از اوج
در من قفل‌های تازه
در من حس تعطیلی است یا تعطیلی حس است.

در همان بِه گیر لولاهای خود باشد!

.
.
.

آرامشی که اکنون دارم.
مدیون انتظاریست
که دیگر,
از کسی ندارم...!


سیلویا پلات

ندا سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 12:21

خیلی قشنگ بود .
مرسی مینا جان

سلام ندایِ خوب

مُعتدل دوستت دارم . از اینجا که هوا رو به اعتدال است
شکلکِ لبخندهای متوالی

صدیقه دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت 19:21

قلب مهمانخانه نیست که آدم ها بیایند
دو سه ساعت یا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروند .
قلب لانه گنجشک نیست که در بهار ساخته شود و در پاییز بادآن را با خودش ببرد
قلب راستش نمیدانم چیست !
اما این را می دانم که جای آدم های خیلی خوب است .
یک عاشقانه ارام نادر ابراهیمی .
خوبیهای شما مراقبت نمیخواهد مداد کوچک عزیز.خوبی ذات شماست عجین با شما .
سفر خوش

سلام صدیقه بانو

چه گل چینِ نازنینی از نادرْ

خیلی ممنونم

کتابدار کلاته خیج دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت 19:13

سلام .سفرتون بخیر .خوش بگذره .
از اینکه میبینم هم عالی می‌خوانید و هم عالی می نویسید حیرت زده میشم
به روز شدنتون در سفر خیلی خوب بود یک سوغاتی دلچسب.
مطالعه فقط خواندن نیست رفتن یک راه است پا به پای جملات ،دست در دست کلمات و لمس نزدیک همه آنچه که در کتاب است .کتاب خواندن هنری بزرگ است
خوشحالم که هنر نوشتن و خواندن دارید .
اینجا مملو از آرامش ه به برکت هنر شما .ممنونم
آرامش هدیه خداوند به شما .

سلام
و خیلی سلامت باشیدْ

راستش هنرِ بزرگتری هم هست و این حضور مستدامُ شماها ، هنری عمیق تر و جانانه تر هست .
روحتان بی گزندْ

محسن زین العابدینی دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت 15:56 http://zabedini.blogfa.com

چشیدنی: ظرافت جوجه تیغی (ماریل باربری)

وَ سلام
می دانید چه قدر خوش به حالمان ،که آمده اید و برایمانْ پیشنهاد یک چشیدنیِ گوارا در یک عصرِ تیرماهی را ....
می دانید که !
پس می خوانیم که ظرافت یک جوجه تیغی خواندن دارد .

سپاسِ ویژه

slent دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت 13:44

عمیق نوشت
زلال نوشت:

و تنها تویی که از این نقطه چین ها خبر داری:

.
.
.
بوی دریا می‌دهد جیبم

چند ماهی ..؟

ـ آخ!

جیب من سوراخ در سوراخ.

..

باز می‌گردم:

ماهیان نیمه‌جانم را

می‌دوم دنبال حوضی، برکه‌ای، چیزی.

..

بر گلوی تو

حس ماهی‌های دریا دیده را دارم.


میرافضلی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.