مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک

مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک

هر چه اینجاست ؛ قلم و کاغذ و میز حتّی ؛ پیـــرتر می شوند جز کتاب هایی که هر روز ؛ هر روز .......
مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک

مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک

هر چه اینجاست ؛ قلم و کاغذ و میز حتّی ؛ پیـــرتر می شوند جز کتاب هایی که هر روز ؛ هر روز .......

صلح با کتاب آغاز می شود مصلحت بدانیم و بخوانیمش.

 


ما به تلویزیون نگاه میکنیم یا تلویزیون به ما نگاه میکند؟

تلویزیون نشسته روی کاناپه و دارَدْ کتاب می خواندْ " این یک تصمیم هست  "

 



کتاب شمارِ فروردینِ 95 : زندگی در عیش ، مردن در خوشی

 

جامعه ی ما پر از نیمه ها ست ؛ نیمه هایی غربی ، شرقی ، نیمه های پروخالیِ لیوانی.فلسفه ای که پشت این نیم و نیمه ها خوابیده ، مبیّنِ فرهنگ بیداریِ ماست .جامعه ی ما با جامعه شناسانِ زیادی روبروست ؛ غرب نیز همین طور . باشد تا کتاب شناسانمان از شمارِ انگشتان دستهامان فراتر رود و مشاورینِ امین " کتابداران‌" در این عصــر عاملِ ارتباطیِ خوبی بین نسل های ما و کتاب ها باشندْ.

 

کمی از نیلْ : پستمن جامعه شناس آمریکایی و منتقد پرآوازه در عرصه ی رسانه و تکنولوژی  ، در این کتاب  به نقد رسانه ی غول پیکر در مرکزیت غرب  آن هم  نیمه ها ی دوم قرن بیستم میلادی پرداخته " دوره ی زوالِ صنعت چاپ و کتاب ؛ اوج و رواج عصر تلویزیون " .  یک سری بررسی هایِ  آماری از شخصیت های آمریکایی در لابلای نوشته هایش البته به صورت مثال هایی از نام آورانِ عرصه ی show را می خوانیم که خبر از استقبالِ آمریکایی ها از  این رسانه ی مخرّب  می دهد  نویسنده خودش در میان آمریکایی ها می زیسته ،  چقدر تحمل این وضع برایش سخت بوده  که در عصرِ انفجار اطلاعات گرفتارِ رکود و فرود  آگاهی اند این انسان هایِ آلوده به جادویِ شو .

 

کمی  از نَقلْ :  نامِ نیل پستمن را در منابع و ماخذ کتابهای مرتبط با رشته ی کتابداری بارها دیده ام و اعتراف می کنم یک مرد پرعیار آمریکایی است که ساختارومحتوای اکثر کتابهایش بِهین استفاده از رسانه های ارتباطی ست . مترجم اثر از عهده ی کار خوب برآمده ، پرداخت های خوب منجر به فصل بندی های درخور شده ، حضور آلبرت مارشال مک لوهان به عنوان پیامبر رسانه ها جذابیت ویژه ای به کتاب بخشیده ، تصویرِ کتاب نیز لحظاتی را می رساند که تلویزیون در حالِ غروب ، طلوعش بسته به نگاهِ من و شماها .


کمی  از آن دو کتابِ نامبرده در  عیش  :  مقاله ی "بشر در انتظار فردایی دیگر" از کتاب «فردایی دیگر» سید شهیدان اهل قلم ؛ این مقاله نقد شهید آوینی به کتاب «دنیای قشنگ نو» اثر آدوس هاکسلی هست.رمانی جذاب در نقد مدرنیته و نقدی گیرا از اعجوبه ی فرهنگ انقلاب سید مرتضی آوینی بر این کتاب.علاوه بر نقد دنیای قشنگ نو با توجه به قرابتی که این رمان با رمان 1984 اثر جرج اورول دارد به این کتاب هم اشاراتی شده است ؛ این بند را از زبانِ  دوستدارانِ شبکه کتابخوانان حرفه ای دیکته کردمْ .

 

کمی از ساختار :  می دانیم که هویت هر ملتی در بطنِ‌ فرهنگش جا خوش کرده ، هر قدر این فرهنگ به سمتِ کتابخوانی کشیده تر شود غنایِ علمی ، ادبی آن جامعه از تیررسِ شبکه های مَجازی  در امان است . این کتاب موضوعش رسانه ضرب در رسانه هست ، تلگراف ، تلویزیون ، رادیو و اندکی نیز کتابْ .سرکوبِ یکی و تشویق دیگری هم نیست  نوعی خود بیداریست در استفاده ی صحیح از رسانه های تصویری با ارایه ی سرفصل هایی خواننده را ایمن می کند که وضعیت چنین است و چه کار باید کردْ. راهِ نجات بشر از دست این همانند سازها یا بهتر بگویم جایگزین هایِ کتابی چیست! اگر همینطور ملتی آن هم در جامعه ای پیشرفته زنجیر ارتباطیِ خودشان را با دنیای بصری مستحکمتر کنند پایه های ارتباطیِ کلامی را از هم می گسلند و لذت کنجکاوی و شگفت زدگی شان در حال مرگ و میر است .

 

کمی هم تحلیل : مختصر تر ؛ مردمی که در فقر زندگی می کنند در فقر می میرند و مردمی که مشغول عیش و خوشی هستند اینها نیز در غرقِ به خوشی در حالِ مرگ اند  ؛ بیاییم لذتها را با هم آشتی دهیم لذت فقر و لذت ثروت . این مرگ و میرها ادامه می یابد تا زمانی که انسان از عقل و خرد استفاده ی صحیح نداشته باشد تمام ناشدنی ست و ملتی که گرفتارِ این بیماری شود  زندگی کردنش حتّا " مرگ" محسوب می شود . مطالعه خودش یک کار محسوب می شود وقتی انسانی از لحاظ کاری تامین شد دیگر فقیر نیست ؛ فقر اطلاعاتی ندارد ، هرروز کتابی برای تماشا دارد که تغذیه ی روحش باشد .  کتاب زمانی کوچه به کوچه نقل میشده و تشکیل قصه را می داده الان نویسنده ها به عیشِ قلمِ‌بیدارشان  کتابهایی خلق می کنند که خوانندگانی را  می طلبد سرشار از هوش . نقطه مقابل این مورد مردمانی هستند که تنها یک رسانه دارند ، سرگرم همان یک رسانه ، موانع را نمی بینند چون چشمانشان را بسته و زمانی بیدار می شوند که مبتلا شده اند این ابتلا به محملِ به اصطلاح آگاهیِ‌قرن ( تلویزیون )  جامعه ی رها شده را می ماند.

 

کمی آن سو تر از تحلیل : " انسان از چیزی که منع شود نسبت به آن حریص تر " ما در اینجا مانعیت را هدف قرار نمی دهیم ، جامعیت را می کوشیم " کتاب + تلویزیون "  نگرانیم فرهنگمان در بسترِ نا آگاهی بخوابد و خوابی هزار ساله پاسخگوی نیازهای قشر بیدارِ جامعه نخواهد بود زنجیره ارتباطی مدارس و کتابخانه باید مستحکم باشد ؛ ادبیات شفاهی غلیظ تر گردد شعر خوانی ، قصه بافی ، داستان نویسی . اینها باید ایستگاهی باشند برای پویایی ذهن کودکان و نوجوانانِ ما / نه ایستگاهِ ایستایی .این هردو " کتاب و تلویزیون جعبه ی آگاهی اند منتهای مراتب درجات اثرشان متفاوت است ؛ کتاب چراغی ست که هرگز خاموش نمی شودْ  و تلویزیون به عنوان وسیله ی کمک آموزشی"

 

نمونه ای از ارتباطاتِ حاضر : پیشرفت های تلگرافی  الان مبدّل شده به تلگرام و امثالهم : تلگرام یکی از اپلیکیشن های ارتباطی موبایلی که روزها هزاران کاربر زیر سایه اش به اصطلاح زنده گی می کنند  مزایا معایب دارد ، انتشار اخبار کذب و منزوی شدن شدیدترین عوامل منفی  ، مزایای این کانال های  تلگرامی که از شاخه های حوزه ی اجتماعی ست : حضور مراکز اطلاع رسانی و علی الخصوص کتابخانه ها که نقش خبرنامه برای اعضا و مخاطبان کتابخانه ها را بازی می کنند  در واقع بستری فراهم آورده  که ضمن تغذیه اطلاعاتی کاربران زمینه برای مشارکت آنان در جهت تولید محتوا فراهم آید . اگر و اگر استفاده ی صحیح از هر ابزاری را رعایت کنیم کتاب جایگاه خودش  را حفظ خواهد کرد نمونه فعالیت مثبت کاربران در محیط تلگرام تشکیل همین حلقه دوستداران کتابی  (حـــــــک ) بوده که تشویق به خواندنِ آثار برگزیده دارد .

 

عاملِ  تجویزِ این کتاب : اصولا" انسان هایی که تمایل به کتاب گرائی دارند ، سرگرمی کتابی را ارجح می دانند کتابِ حاضر انتخابیِ دبیر کل و گُلِ کتابداران هست ،  اطمینان دارم  مسئله ی کتاب خوانی به قدری برایشان باارزش بوده که پُست مَنْ  را برای تک تک اعضای  حلقه ی کتابی  پُُست کرده اند و مصادف شده  با آغاز سال نو / اندیشه ی نو / کتابِ نو  . امیدوارم این عصر برای ما عصر کتابی باشد یا بهتر است بگویم پا به پای رسانه های تصویری سنّت کتاب خوانی مان جور باشد و عادت به کتاب خوانی عادتی باشد پایا و پادارِ پایدار.

 

پیشنهاد این کتاب به : کسانی که فوبیای کتاب دارند ، به کارمندان آموزش و پرورش ، به والدینی که نگرانِ فرزندانشان هستند در اینکه تلویزیون به طبیعتشان لطمه بزند  و ( کتابداران کتابخانه های عمومی )


قدردانی : از مدیریت حلقه

 

بِـــهْ  گزیده هایی از کتاب :

کسانی که کتابت را آفریدند ، باید خود مسحور و مجذوب این پدیده ی افسونگر شده باشند . صفحه ی 80

واقعیت آن است که سیر تاریخی آگهی های بازرگانی در روزنامه های آمریکایی را می توان نمونه و رمزی از سقوط روح ساخته و پرداخته کلام مکتوب و مطالعه دانست ، مسیری که در آن استددلال منطقی به سوی سرگرمی روان شده است . صفحه ی 151

تلویزیون را روشن کرد ، صدای آن را بست ، پشت به آن نشست و مطالعه قسمت های مورد نظر را آغاز کرد این هم یک کاربرد تلویزیون ، تاباندن نور آن به صفحه ی کتاب ! صفحه ی  191

قدرت اصلی تلویزیون در این نهفته است که دریچه قلب ما را بر روی شخصیت ها باز می کند و نه دریچه مغز ما را برای ورود و پردازش تصورات انتزاعی و مجرد و هم چنین اندیشیدن به این مقوله ها . صفحه ی 262


تامّل  1:

فلینظر الانسان الی طعامه     

 تامّل 2 :

ظهور کتابِ تصویریِ شازده کوچولو در قرن بیستم


 

نظرات 31 + ارسال نظر
فجر یکشنبه 12 اردیبهشت 1395 ساعت 15:26

متنهای شما همیشه خواندنی است

جالب
جذاب و
تمیز
خوشحالم همراه ما هستید.

سپاس کتابدارِ‌فجرْ

قلمی افسونگر شنبه 4 اردیبهشت 1395 ساعت 18:37 http://legendman1890.blogfa.com

سلام.مقدمه ی پستتون جذاب تر از اصل پست بود.

اسم نیل پستمن شنیدم.اما نخوندمش.

سلام
خوش امدید

ممنون از دقت نظرْ .

●♥ محمد شیرین زاده ♥● شنبه 4 اردیبهشت 1395 ساعت 15:52 http://m-bibak.blogfa.com

زیبا بود ممنونم از نگاه شما ..

ممنون جناب شیرین زاده .

فرزانه شنبه 4 اردیبهشت 1395 ساعت 01:30 http://ruybenmayo.blogfa.com

سلام بانو. شبتون بخیر. امیدوارم احوال دلتون خوب باشه.
داشتم پروفایلتون رو میخواندم. شما بانوی با کمالاتی هستید. از همان دسته انسانهای نادر روزگار که بوی ناب انسانیت میدهند. تبریک عرض می کنم بانوی نازنین. بهترینها رو برای شما آرزومندم.
+
از کتابهای خوبی که معرفی می کنید و پستهای دلنشینتون، سپاسگزارم.

سلام
و
خوش آمدیدْ
ممنون از توجه و اظهارِ‌لطفتانْ ،
خودِ‌شما و خیلی هایِ‌دیگر نیز انسان هایِ نابی هستید ؛ که این ناب بودن را باید شکرگزارِ خدا بود .
خدایا شُکر
راستی فرزانه جانْ کتابِ خوب اگر خواندید برش هایی از آن را برایمان گلچین کنید
هر موقع کتابِ‌خوب خواندید ما را در چشیدن سطرهایش شریک کنید
سپاس

صحاف جمعه 3 اردیبهشت 1395 ساعت 21:55

امان از جعبه جادویی ومشتقاتش

امان ْْْْْْْْْْْْْْْْْْْْ.



جعبه ی جادویی که عده ای اسمش را گزارده اند جعبه ی آگاهی
خیلی خنده دار استْ /

ممنون بانو از هم راهی

عطر باران پنج‌شنبه 2 اردیبهشت 1395 ساعت 17:53 http://atrebaran.blogsky.com

با سلام و درود
وبلاگ بسیار زیبایی دارید... تبریک میگم
اگر مایل باشید تبادل لینک کنیم

سلام

و

خوش آمدید

ممنون از حضورتون

مهرناز.ج سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 17:11 http://mehrnazj.blog.ir

سلام مداد خوبم. حال و احوال؟
باز هم مارو با یه پیشنهاد دیگه غافلگیر کردی
ممنون از کتاب هایی که معرفی می کنی
ممنون از وقتی که صرف می کنی
ممنون که هستی، که خوبی
ممنون

سلام مهرناز جانْ
یک دنیا ممنونم از اظهارِ لطفت
سربلند باشی همیشـــــــــــــه

pouya دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 20:31 http://aftabyazd.persianblog.ir

زندگی بی عشق اگر باشد
همان جان کندن است

دم به دم جان کندن،ای دل
کار دشواریست..نیست؟؟

قیصر امین پور

کبوتر با کبوتر / باز تنهاست

الهه ی آرامش ... چهارشنبه 25 فروردین 1395 ساعت 19:31

سلام مداد کوچولوی مهربونم

شما هم نشانه ی خدایی . از شما هم مثل خدا حرف میزنم .

دوستت دارم .

راستی قراره کتاب بار هستی رو به معلمم هدیه بدم . برای روز معلم . نظرت چیه عزیز دوست داشتنی؟

سلام
چه خوب و عالی . خیلی خوشحالم که هدیه تان کتاب است . موفق باشید

کتابخانه کلاته خیج سه‌شنبه 24 فروردین 1395 ساعت 23:42

اول و وسط و آخر اینکه باغ کتابی ات آباد. زحمت آبیاریش با شما وخوردن میوه اش...سهیم ما.

وَ
چه قـــــدر خوب هست که این دنیا ما را بادوستانی آشنا می کُند که سرتاسر گلَندْ ؛ جاودان حضورتان ، جاویدانْ هنرِ خوبِ کتابداری تانْ

یک طاقچه دار سه‌شنبه 24 فروردین 1395 ساعت 13:22

تشکر از مطلب خوب

سلام بر طاقچه ی کتابی
ممنون از همراهی

مقصودلو سه‌شنبه 24 فروردین 1395 ساعت 10:28

سلام
خداقوت مدادکوچک
خیلی ساده و روان بیان کردید و خوش بحالتان که کتاب را تمام کردید.
مثل همیشه عالی بودید.

سلام
و
خیلی خوش آمدید
" زندگی در عیش شما را میهمانِ این خانه کرد . چه قدر خوبْ "

ممنون از دقت نظرتانْ

کتابخانه عمومی کلاته خیج دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت 10:09

تن ونفس تا نمیرد
دل وجان صفانگیرد
همه این شده ست کارم
هله تا تو شاد گردی


مولانای جان

بسیار زیبا

ممنونمْ

silent دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت 08:07

عااااااااااااااالی

سلام
و
ممنون از حضور

نسرین یکشنبه 22 فروردین 1395 ساعت 21:24 http://zemzemehayetanhaye.blog.ir/

راستی توی این ماه اگه خدا قبول کنه قراره بچه ها رو ببریم برای بازدید از کتابخونه ی مرکزی رفتم با درم نثاری صحبت کردم:)

تایید زدم
خوشحالم تایید شد بازدیـــد
بچه ها خیلی خوش به حالشانْ .
و خوشحالتر وقتی تو دبیرشانی

شکلکِ کف زدن مرتّبْ

نسرین یکشنبه 22 فروردین 1395 ساعت 21:23 http://zemzemehayetanhaye.blog.ir/

اول باید بگم که از شیوه ی معرفی بکرت خوشم اومد این بخش بندی کردن و اسم گذاری برای هر بخش ایده ی خوبی بود:)
دوم اینکه خوشحالم که کتاب تخصصی و به درد بخور معرفی میکنی
و سوم اینکه امیدوارم بتونم بخونم با این همه تعریف و تمجدید که کردی حتما کتاب موثری است.
دغدغه مندی ات رو تحسین میکنم و خوشحال از دوستی با تو.

سلام رفیقِ‌کتابیِ منْ

اول
دوم
سوم

خلاصه وار بنویسم برایتْ :
کتاب خلاصه ی تمام روزهای از دست رفته ام را به من برگردانده
تمامیِ‌روزهای از دست رفته ام را

"‌ منم خوش حالم نسرین از اینکه هستی و منو میخونی "‌

خسته دل جمعه 20 فروردین 1395 ساعت 14:07 http://khastehdel.blogfa.com

جمله یاران به دلداری او جمع گشتند آن شب از زاری او
همنشینی گفت: ای شیخ کبار خیز این وسواس را غسلی بر آر
شیخ گفتش : از خون جگر کرده ام صد بار غسل ای بیخبر
آن دگر یک گفت ای پیر کهن گر خطایی رفت برتو ، توبه کن
گفت : کردم توبه از ناموس و حال تایبم از شیخی و حال و محال
آن دگر گفت : تا کی زین سخن خیز در خلوت خدا را سجده کن
گفت : اگر بت روی من اینجاستی سجده پیش روی او زیباستی
آن دگر گفتش : پشیمانیت نیست یک نفس درد مسلمانیت نیست
گفت : کس نبود پشیمان بیش ازین که چرا عاشق نبودم بیش ازین
آن دگر گفتش : به امید بهشت باز گرد و توبه کن زین کار زشت
گفت : چون یار بهشتی روی هست گر بهشتی بایدم این کوی هست

منطق الطیر عطار / داستان شیخ صنعان

.
.
.
.

منطق الطیر عطار داستانهایی قابل تامل دارد و آموزنده
سپاس از انتخابْ.

احمد احمدی جمعه 20 فروردین 1395 ساعت 01:25 http://www.ketabbazan.ir

سلام
وقت تون به خیر باشه
ممنون از معرفی این کتاب
یکی از کتابای جناب پستمن رو تو لیست مطالعاتی امسالم دارم.

سلام
و
خوش آمدید بزرگوار

" چه قدر خوبْ ، این کتاب به لیست انتظارِ‌سبدِ کالاییِ کتاب بازان سپرده شد "

سرافراز باشید

خط نسخ ایرانی پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 17:49 http://abadgarkh.blogfa.com

با سلام
آدم گاهی اوقات اسیر ذائقه خود می شود،خود را گرفتار انواع بیماری می کند.مثلا غذایی را می پسندد که ابتدا خوشمزه باشد و به منفعت آن توجه ندارد.و در مورد برنامه های تلویزیونی نیز اینطور عمل می کند.گویا تلویزیون صدا و تصویر دارد،و این ویژگی در او زیبا جلوه می دهد.به طرف کتاب کمتر می رود ،زیرا به آن عادت نکرده است.

سلام
اسیر ذایقه شدن .... رفعِ نیاز کردن
نیاز را نمی شود از بین برد ولی می شود یک مسیرِ متعالی به آن دادْ .
از مطلبتان استفاده بردیم . سپاس

الهه پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 16:13

معرفی خیلی خوبی داشتی . این کتاب به کار منم میاد می خونم اخر این ماه ، خیلی وقته که میخوام کتاب هایی که بهم دادی رو بخونم باید شروع کنم از فردا.
مرسی

سلام الهه جان

امیدوارم زودتر بخوانی اش
همه ی کتابهایی که امانت گرفته ای را نیز حتّا .

بهار پاییزی پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 11:48

پیش آمده هیچ وقت
پیشانی ات بلند باشد
بختت بلند تر؟
و مردی بلند بلند
بگوید "دوستت دارم"!؟

مداد کوچک عزیز...
چه خوب بازی کردند لغاتتان...
ایفای نقششان در این کادر لایق اسکار.....

بهار پاییزی خود لغاتی می چیند که آدم با خودش می گوید
من تا کجا خوانده امش
باز می گردد و بازخوانیِ متن های به طعمِ‌سیبش را باز هم می چشد

حضورتان باعث دل گرمی

ز هر پنجره نوری... پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 08:40

سلام

بی تو
آوارم و
برخویش
فرو ریخته ام

ای
همه
سقف و ستون
و همه آبادی من!

#حسین_منزوی

.
.
.
.
دستی برای باغ
از آستین ابر نیامد برون، ولی
امضای ارّه
پای تمام درخت‌هاست!

pouya پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 01:19 http://aftabyazd.persianblog.ir

بسیار زیبا و قابل تامل


فرقی نمی کند که اتاق؛

بوی بهار نارنج گرفته باشد؛

یا عطرِ ریحان و لیمو؛

این عشق را تو دم کرده ای ...

سلام


ممنون از توجهتان به متنْ .

ارسالی تان نیز زیبا بود

مهران چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 18:08 http://kamidirtar.blogfa.com/

سلام. ممنون از معرفیتون. تو این کمبود وقتِ قبل از کنکور بیشترین چیزی که دلتنگشم همین خوندن کتابه (البته غیر درسی). انشالله از ماه بعد شروع میکنم به رفع دلتنگی

سلام

ممنونم .دقیقا کمبودِ وقتْ ..و هیچ چیز لذیذ تر از خوردن و بلعیدن یه کتابِ‌غیر درسی توی این بهار پر از شکوفه های گیلاس و سیب نیست .
هیچ چیز
امیدوارم همیشه موفق باشید

کتابخانه استادداوودمیرباقری چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 08:57

سلام
به به چه بوی کتابی دروبلاگ شما پیچیده سرصبحی دلم غنج رفت کتاب خواستنی هست و با خوندن وب شما خوردنی می شود . چه حسی خوبی میگیرند کتابدارها وقتی به اینجا می آیند.....ممنونم
خیلی زود کتابو خوندین اولی دیگه ...انتظار شیرینی بود برام که معرفی رو بزارید .
معرفی خوب گذاشتن هم که با شما عجین شده . از خوندنش لذت بردم از ابتدا تا انتها همه عالی تیتر مقدمه شرح . گزیده ها ...قلمتون عالی
بهترینها برای شما

سلام
ممنون از بازخوانی .
راستش وقتی کتابی دستم می گیرم تا تمام نکنم دلم جایی انگار گیر است و این شده فلسفه ی سریع کتاب خوانی هایِ منْ.
منتهای مراتب بررسی کتابی را می سپاریمش به اهل قلم به کتابدارانی چون شماها که نکات ریز و درشت را می نویسید
ما صفحه سیاه می کنیم در این مَجاز همیـــــــــــنْ.
ما صفحه سیاه کُنیم / شکلکِ‌لبخند

ندا چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 08:36

به باغ می‌نگریم:
نسیم، یک‌نفس از پویه در نمی‌مانَد
و عطر، در ورق غنچه در نمی‌گنجد.
پرنده، سهم درخت است
بهار را نتوان حبس در قفس کردن!

به به چه انتخابی از میرافضلیِ نازنینْ


سپاس

ندا چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 08:18

سلام
معرفی خیلی خوبی بود می خونمش کتابو . مرسی به اشتراک گذاشتی .
موفق باشی مینا

سلام نداجانْ
ممنون از همراهیِ خوبت ، قدر لحظه های با کتاب بودنمون رو بدونیم که دنیا دو روزه ، این کتاب رو میتونی برای بچه های کانون هم معرفی بکنی به کارشون میاد . سلامِ گرممون رو به کتابداران خونگرم محقق اردبیلی برسون

شیردل چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 07:09 http://yadeayyam.rasekhoonblog.com/

بنام خدا
با سلام
رسانه ها بخشی از بلاهائی هستند که امروز بر سر جامعه ما و کشورهای جهان سوم آمده و البته این بلا که نمونه بارز آن را میتوان تلویزیون و کامپیوتر و تلفن همراه دانست بر فکر و شعور انسانها تاثیر گذاشته و باعث بروز مشکلات و معضلات اجتماعی زیادی شده اند . اگرچه هر وسیله ای میتواند اینگونه باشد و این خود ما هستیم که باید فرهنگ درست استفاده کردن از وسایل را داشته باشیم تا بتوانیم بر تاثیرات مخرب آنها چیره شویم و البته بعضی از کتاب ها هم با تمام محسناتی که دارند میتوانند مخرب باشند اما ......
اگر بتوانیم به خودمان و اطرافیان بقبولانیم که بخشی از وقت خود را که بیهوده صرف کارهای مادی می کنند برای کتاب بگذارند شاید جامعه اینقدر دچار معضل و مشکل نمی شد.
مطلبتان زیبا و قابل تقدیر است،موفق و سربلند باشید.

بنام خدا

سلام بزرگوار
دقیقا این رسانه ها مخصوصا همین تلویزیون در جوامع پیشرفته و حتا در حال رشد یک بیماری فرهنگی شده ، یک بلایی که نه ناگهانی ست و نه لحظه ای . تداومش در تضعیفِ‌روحیه مردمان سرزمینمان به کل آشکار است
ساعاتی که به تماشای این رسانه پرداخته می شود پردازش اطلاعات در مغز در حال نوسان است ، شاید چند ساعت لحظه های خوشی برایمان رقم بخورد ولی تماشای غیرمفید آثار غیر مفیدی بر ذهن ها می گذارد که قابل جبران نیست ،باشد تا تله کتابی را رونق دهیم نه تله ویز یون را .
سربلند باشید

کتابدار کلاته خیج چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 01:55

خوندمش همین امشب. بالاخره ساعت 1:45بدقلقی نت و خواب و صفحه کلید گوشیم هیچ کدوم نتونستن برنده بشن. عالی بود باید دوباره فردا هم بخونم پست من را برای همه پست کردن هم جالب بود بازززز

سلام کتابدارِ خوبْ

ممنون از وقتی که گذاشتید / خوشحالیم
و بی صبرانه منتظر معرفی های کتابی شما کتابداران ، که خوب از عهده ی این کار بر می آیید .

زیبا چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 00:28

سلام خوفیییییییییییییییییییییییییییییی
چه خبر
یوخسان کی
تبریک میگم بهت عالیه وبلاگت

سلام زیبا جان

خوبیم به لطفِ شما

از این ورها !

خوش آمدی
ممنونم از حضورت
راستی هیچ حرفی ، جمله ای راجع به " تماشا نشستن برای تل و کتاب " نداری! یک جمله ی تکان دهنده شبیهِ : من تلویزیون را دوست دارم یا کتاب را و به این علت!!!!

دختر بهمنی سه‌شنبه 17 فروردین 1395 ساعت 22:47 http://dokhtarebahmani.blogsky.com

شاید بیشتر به خاطر این باشه که آدم ها دیگه حوصله ی خوندن ندارن...

برای زندگی و صدالبته رفاه باید وارد بازار کار شد و این یعنی یه حجم زمانی و انرژی زیاد که صرف کار کردن میشه...
به خصوص توی شهر های بزرگ که طلوع خورشید میشه مجوز بیرون رفتن و غروبشم اگه ترافیک های نفس گیراجازه بدن میشه موقع برگشت به خونه...

البته این واقعیتم نمیشه انکار کرد که توو کشورای دیگه مثلا آلمان مردم از وقتای مرده شون برای کتابخونی استفاده میکنن که میشه زنده کردن همین لحظه های مرده...مثلا وقتی توو اتوبوس و تاکسی هستن یا منتظرن که ویزیت شن یا هر وقت مرده ی دیگه ای...

فرهنگ سازی!شاید در درجه ی اول اشکال کار همین جاست....

سلام دختر بهمنی
نکته ی خوبی اشاره کردیدمردم باید از زمانشون ؛ استفاده ی مفید داشته باشندفرهنگ سازی باید بشه از طریق کانال های موثر و کارشناسانِ این عرصه .
چه طور و به چه نحو!!
عایا خواستگاه کتاب فقط باید در کتابخونه ها خلاصه بشه!!!!
ممنون از دقت نظرتون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.