مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک

مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک

هر چه اینجاست ؛ قلم و کاغذ و میز حتّی ؛ پیـــرتر می شوند جز کتاب هایی که هر روز ؛ هر روز .......
مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک

مــِـــــــداد ِ کــوچَــــک

هر چه اینجاست ؛ قلم و کاغذ و میز حتّی ؛ پیـــرتر می شوند جز کتاب هایی که هر روز ؛ هر روز .......

نَبَـــــــــــرد با کتـــاب



وَقت ِ رفتــن سُــــخنی تازه به یادم آمد؛هَمـگی گرم ِ نشـستن بودیم که کتابـــی برخـواست
و دلَش را لرزاندو شنیدم که به گوشم می خواند هَمه مان زیر ِ غم ِ گرد و غُباریم الآن
نکند یاد ِ همه خاک خورَد نکند تاب ِ قفس طاق شود نکند ذائقه مان کور شود
و اندر آن حِین نگاهم اُفتادبه کتابی دیگر ؛سر جایش لَم داد
اندکی حوصِله کرد و سَوادش گُل کردو بِگفت از ته ِ دل
چو نباشیم دل ِ کودک تنگ است دل ِ دنیا زار است
غَم مَخور تا که زمان بیدار است
سُخنم را گُفتم
که نباید جَنگید ؛با همه آدم ها؛ما خُدایی داریم؛که نبایدجَنگید؛همه رامیخوانند؛کوچَکان راحتّــآ
گَر شود آدمی دلتنگتر؛سمت ِ من می آیَد؛باتامّل گونه ام میبوسَد؛نام ِ من زیر ِ لبش میگوید
صفـــحاتم ........................... صفــــــحاتم به تنفّـــــس بِبَـــــــرَد
و جهانم پی ِ دستان ِ همان آدم ها به بهشتِ دِگَری می پایَد
این بِگُــفـــــتم همگی شــــــاد شُدند
مو به مو از غم ِ خاک ؛ پاک شُدند

هایکو نوشت :  تاریک چَشم ِ من ؛ روشن به جان ِ او

چشیدنی : تمام_چیزهایی_که_جایشان_خالی_است از پتر اشتام

زلال نوشت :
تا خال لبت نقطه ی حساس وجود است ؛حساس ترین منطقه در منطق مایی

 

نظرات 11 + ارسال نظر
تا اینجا خواندم دوشنبه 8 تیر 1394 ساعت 00:20 http://baketab.blog.ir/

سلام
چه خوب که اینجا هم بوی کتاب می آید
ان شا الله ادامه داشته باشه
ما رو هم خبر کنین برای مطالب تازه تون
تشکر

سلام
و
خوش آمدید
ممنون از همراهـــی

فجر دوشنبه 25 خرداد 1394 ساعت 15:38

سلام

اوقات به کام.

ما هم لینک صحاف را مشاهده کردیم

بسیار جالب و مرتبط و البته تاثیر گذار بود!

سلام
و
سپاس

دلتان آباد .

صحاف شنبه 23 خرداد 1394 ساعت 22:53

http://www.axgig.com/images/07063368556774657049.jpg

مرتبط بود و زیبا
ممنون بانو

نسرین جمعه 22 خرداد 1394 ساعت 21:58 http://zemzemehayetanhaye.blog.ir/

خیلی خیلی خیلی دوست داشتم دلنوشته ات رو بیشتر به شعر می ماند نقش زدن هایت من مشتاقانه نقدت میکنم عزیزم
نمیدونم چرا اینجا رو هی یادم میره مینا نمیدونم شاید لینکش نکردم
باید زود به زود سر بزنم بهت...

سلام نسرین جان

ممنونم
اره چیزی شبیه شعر بود در وصف ِ کتاب

ویرگول ، سر خط چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 20:21 http://ilia-khoei.blog.ir

"غم مخور تا که زمان بیدار است"

سلام مینا جان. خدا قوّت. جانت محیاتر و قلمت یحیاتر.

...درود بر بانوی ِ ایلیایی
ایلیای ِ من
آمدی
در هجوم ِ سنگین ِ واژه ها گُل انداختی
و
خانه ی ما را منوّر .
قدمت خوش

جاده چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 15:29

چه بده بستانهای دلبرانه ای است اینجا ....
بوی بهشت می آید نمی...
و بهشت هر جایی است که همه محبت باشد و مهربانی و صفا...
چقدر زیبا همو دوس دارین...

................

واقعا" خوب است که در این دنیا برای خودمان بهشتی داشته باشیم
بهشتی ساخته باشیم
محبت
مهربانی
صفا
و
....

.....
ممنونم از حضورتان جاده نویس.

کتابخانه ن والقلم چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 12:57 http://nvalghalam.blogsky.com/

به به !سلام

خدایی داریم وخداوند بندگانی چون مینا ، سرریز از شعر و احساس وزیبایی

شکرت خدایا

سال ها بعد یاد تو از خاطرم خواهد گذشت و نخواهم دانست کجایی ..
اما آرزوی من برای خوشبختی تو ،
تو را در خواهد یافت و در بر خواهد گرفت ..
و احساس خواهی کرد اندکی شادتر و اندکی خوشبخت تر هستی ..
و نخواهی دانست که چرا .. مهتاب یغما /
روزگارت خدایی

صدیقه محمدی مهاباد چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 08:51

سلام جانم و عزیزتر از جانم
عنوان کامل کتابت را بنویس و اگر توانستی کتابت را برای من و آقای سالاری بیاور تا بخوانیم و مطالعه نماییم و بعد در مورد آن به شما دوست خوب نظر بدهیم.

سلام خانم محمدی
خوش حالم کردید / خیلی
در اولین برخورد با شما " کتابدار که نه " بَل خواهر من بودید
هیچ وقت مهربانی تان را در سفر ِ کتابی ام به مهاباد فراموش نخواهم کرد .
و ممنون از همراهیتان
چشم .

فجر چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 08:24

-من پدر نا مهربانی نیستم محمد،و بازداشت به خشونت را هم دوست نمی دارم،اما بدان که کتــــــاب ،دریایی ست،و نوجوان اسیر کتاب،به دریا زده یی ناآشنا به شنا.تو بی شک غرق خواهی شد.

-غرقی ست شیرین،شیرین ترین غرق-اگر مقدر شود.

"برگرفته از کتاب مردی در تبعید ابدی"

مثل همیشه نوشته های نابی دارید.

دستمریزاد

امان از نادر
چه قدر زیباست کتاب هایش /
خوش حالم که خوانده ایدش
و
ممنون ِ‌لطفتان .

صحاف سه‌شنبه 19 خرداد 1394 ساعت 23:39

سلام
آنچه دلم با آن در نبرد است بی مهری اوست ...

وگرنه کجا دلم با تو در جنگ است

بداهه ی جانانه ای بود
سپاس

صلاحی سه‌شنبه 19 خرداد 1394 ساعت 23:24

سلام .اول از همه بابت وبلاگ عالی و آرامش بخشی که دارین تبریک میگم دوست خوبم نوشته ات مثل همیشه بی نظیر بود . موفق باشی

سلام
دوباره ممنونم سمیه جان

خوش آمدی.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.